ماجراهای عاشقانه
نویسنده:
محمد رضا سرگلزایی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
یک بعدازظهر پاییزی، یک مرکز مشاوره، روی یک مبل نشسته ام. یک میز کوچک و یک فنجان چای داغ. استراحت کوتاهی بین دو مراجع به بخاری که از فنجان بلند می شود، نگاه می کنم و به آهنگ ملایمی که از سالن مرکز به گوشم می رسد، گوش می سپارم. خانم منشی در میزند و وارد می شود:
- مراجع بعدی تان آمده اند.
- بفرمائید تشریف بیاورند.
خانم جوانی وارد می شود و سلام می کند. پس از یک احوالپرسی کوتاه مشکلش را عنوان می کند:
«من خیلی اضطراب دارم آرامش ندارم، بی قرارم فکرم مشغول است زود عصبانی می شوم، راحت نمی توانم بخوابم، گاهی آنقدر عصبی می شوم که موهایم را می کنم. ببینید یک منطقه از سرم خالی شده از بس موهایم را کنده ام.»...
بیشتر
یک بعدازظهر پاییزی، یک مرکز مشاوره، روی یک مبل نشسته ام. یک میز کوچک و یک فنجان چای داغ. استراحت کوتاهی بین دو مراجع به بخاری که از فنجان بلند می شود، نگاه می کنم و به آهنگ ملایمی که از سالن مرکز به گوشم می رسد، گوش می سپارم. خانم منشی در میزند و وارد می شود:
- مراجع بعدی تان آمده اند.
- بفرمائید تشریف بیاورند.
خانم جوانی وارد می شود و سلام می کند. پس از یک احوالپرسی کوتاه مشکلش را عنوان می کند:
«من خیلی اضطراب دارم آرامش ندارم، بی قرارم فکرم مشغول است زود عصبانی می شوم، راحت نمی توانم بخوابم، گاهی آنقدر عصبی می شوم که موهایم را می کنم. ببینید یک منطقه از سرم خالی شده از بس موهایم را کنده ام.»...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماجراهای عاشقانه